«خدا رحمت را از دل شما کنده، من درباره ی شما چه می توانم بکنم.» این جمله را در جواب کسانی می گفت که می گفتند:
«ما هرگز فرزندانمان را نمی بوسیم، اما شما حتی در نماز هم حسنین را می بوسید»
/////////////////
نماز ظهر بود. رکعت چندم، خاطرم نیست. به سجده رفتیم، خیلی طولانی شد. هر چه ذکر گفتیم سر از سجده بر نداشت. سابقه نداشت اینقدر سجده را طول دهد. حوصله ام تنگ آمد، سر از سجدده بر داشتم... حسن و حسین روی دوش پیامبر بازی می کردند، صبر کرد تا از دوشش پایین آمدند، سپس سر از سجده بر داشت.
/////////////////در نماز جماعت مراعات همه را می کرد. می گفت دلم می خواهد بیشتر در نماز بایستم؛ اما همین که صدای گریه ی طفل یکی از زنانی را که در صف ایستاده می شنوم، از قصد خود منصرف می شوم و نماز را کوتاه می کنم.
پیامبر؛ گوشه هایی از حیات نورانی رسول خدا (ص)/ محسن حدادی/ تهران/ میراث اهل قلم/ چ 12/ پاییز 1392 / ص 42